بانک آینده چرا و چگونه سقوط کرد؟ | پشت صحنه زیان تاریخی


به گزارش همشهری آنلاین، بانکی که با وعده «آینده روشن» متولد شد، اما سرانجام خود را در گرداب بدهی، داراییهای موهومی و سوءمدیریت فرو برد. اکنون، با انتشار آخرین صورت مالی حسابرسینشده، میتوان پرده از راز سقوط برداشت. آنچه در صفحات خشک ترازنامهها نقش بسته، در واقع روایت زوال تدریجی اعتماد عمومی و بیانضباطی مالی است.
زیان انباشته؛ عددی فراتر از تصور
در پایان شهریور ۱۴۰۴، بانک آینده در ترازنامه خود زیان انباشتهای معادل ۵ میلیون و ۴۸۷ هزار میلیارد ریال ثبت کرد؛ در حالی که کل سرمایه ثبتشده بانک فقط ۱۶ هزار میلیارد ریال بود.
به بیان ساده، زیان انباشته بیش از ۳۴۰ برابر سرمایه بود. عددی که حتی در اقتصادهای بحرانزده هم بیسابقه است. این نسبت نشان میدهد بانک آینده عملاً ورشکسته بوده است. در واقع، حقوق مالکانه بانک منفی ۵ میلیون و ۴۸۱ هزار میلیارد ریال گزارش شده؛ یعنی داراییهای بانک نهتنها توان پوشش بدهیهای آن را ندارند، بلکه زیانهای انباشته چنان بزرگاند که کل سرمایه سهامداران را بلعیدهاند. به زبان حسابداری، این همان چیزی است که کارشناسان از آن بهعنوان «ورشکستگی ترازنامهای» یاد میکنند . زمانی که بانک حتی روی کاغذ هم دیگر بانک نیست، بلکه تلی از بدهی با پوششی از داراییهای کاغذی است.
زیان خالص ۸۱۵ هزار میلیارد ریالی در ۶ ماه
در نیمه نخست سال ۱۴۰۴، بانک آینده زیان خالص ۸۱۵ هزار و ۵۴۰ میلیارد ریال را ثبت کرد؛ رشدی ۲۶ درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل. اما این زیان از کجا آمده بود؟ پاسخ در قلب عملکرد بانکی نهفته است: هزینه سود سپردهها بسیار بیشتر از درآمد واقعی بانک بود.
در حالی که درآمد مشاع (از محل تسهیلات، سپردهگذاری و سرمایهگذاریها) تنها حدود ۳۰ هزار میلیارد ریال بوده، بانک مجبور به پرداخت ۳۰۹ هزار میلیارد ریال سود سپرده شده است. نتیجه؟ ۲۷۹ هزار میلیارد ریال زیان ناخالص عملیاتی. به این زیان، باید هزینههای اداری و مطالبات مشکوکالوصول را هم افزود؛ هزینههایی که در بانک آینده هرگز کنترل نشدند و با ساختار پرهزینه و غیرشفاف، موتور زیان را هر روز پرشتابتر کردند.
جریان نقدی منفی و تکیه بر بدهی جدید
صورت جریانهای نقدی نیمسال نخست ۱۴۰۴ نیز گواه دیگری بر وضعیت بحرانی است. بانک آینده در عملیات خود ۸۲۸ هزار میلیارد ریال خروج نقدی داشته؛ یعنی پول از دست داده است.
اما چگونه هنوز روی پا مانده بود؟ با استقراض. بانک در همین دوره با دریافت تسهیلات جدید به ارزش حیرتانگیز ۳۹۴ هزار تریلیون ریال (!) توانسته بود جریان نقدی مثبت ظاهری ایجاد کند.
به بیان سادهتر، بانک آینده نه از محل فعالیت واقعی سود میساخت، نه از سرمایهگذاریهای مولد؛ بلکه فقط با بدهکار شدن بیشتر خود را سرپا نگه میداشت — همان منطق خطرناک «وام تازه برای پرداخت بدهی قدیمی».
داراییهای موهومی، بدهیهای واقعی
در ظاهر، ترازنامه بانک آینده داراییهایی به ارزش ۲,۱۰۶ هزار میلیارد ریال را نشان میدهد، اما در برابر آن ۷,۵۸۸ هزار میلیارد ریال بدهی وجود دارد. به این معنا که بدهی بانک ۳.۵ برابر کل داراییهاست.
اما حتی بخش بزرگی از همین داراییها نیز واقعیت چندانی ندارند. بیش از ۸۸۴ هزار میلیارد ریال از داراییها در قالب تسهیلات اعطایی به اشخاص غیردولتی است که بسیاری از آنها بازگشتپذیر نیستند. افزون بر این، ۷۵۵ هزار میلیارد ریال سرمایهگذاری در سهام و اوراق بهادار دارد که ارزش و نقدشوندگی واقعیشان محل تردید است.
به گفته کارشناسان، چنین ترکیبی از داراییها عملاً «دارایی موهومی» تلقی میشود. یعنی رقمی که فقط در دفاتر مالی وجود دارد و در دنیای واقعی، نقدشونده یا قابل استفاده نیست. حتی سپرده قانونی بانک نزد بانک مرکزی نیز نسبت به سال قبل ۱۵ درصد کاهش یافته، نشانهای از فشار شدید نقدینگی و احتمال برداشت سپردهها توسط مشتریان مضطرب.
ریشههای ناترازی؛ از وعدههای پرریسک تا سوءمدیریت
چرا بانکی که روزی از آن بهعنوان «الگوی بانکداری نوین» یاد میشد، به این روز افتاد؟ بررسی چند سال صورتهای مالی نشان میدهد چند عامل کلیدی در این فروپاشی نقش داشتهاند:
۱_ پرداخت سودهای غیرمنطقی به سپردهها: رقابت ناسالم برای جذب سپرده باعث شد بانک آینده سودهایی بالاتر از توان واقعی خود بپردازد، بدون اینکه درآمد متناسبی کسب کند. نتیجه، تراز عملیاتی منفی و نیاز مداوم به جذب منابع جدید برای پوشش سودهای قبلی بود.
۲_ تسهیلات کلان به شرکتهای وابسته و افراد خاص: بخش قابلتوجهی از وامهای بانک به شرکتهای درونگروهی و اشخاص وابسته اعطا شده که بازپرداخت آنها یا متوقف شده یا به تعویق افتاده است. این نوع «وامهای درونخانوادگی» عملاً به داراییهای قفلشده و بیارزش تبدیل شدند.
۳_ سرمایهگذاریهای پرریسک و غیرمولد: بخش بزرگی از منابع بانک به پروژههای ساختمانی، برجسازی و املاک تجاری اختصاص یافت. در دورهای که بازار مسکن رکود داشت، این سرمایهگذاریها به داراییهای منجمد تبدیل شدند.
۴_ ضعف نظارت داخلی و حسابرسی مستقل: گزارشها نشان میدهد ساختار کنترل داخلی بانک ناکارآمد بوده و هیئتمدیره عملاً بر عملکرد شعب و شرکتهای تابعه نظارت مؤثری نداشته است. هشدارهای حسابرسان نیز در سالهای قبل نادیده گرفته شده است.
۵_ بیتوجهی به نسبت کفایت سرمایه: نسبت کفایت سرمایه بانک آینده سالها پیش منفی شده بود، اما با ترفندهای حسابداری و تاخیر در انتشار صورتها، واقعیت پنهان ماند تا بحران به نقطه غیرقابل بازگشت برسد
از “آینده روشن” تا “حفره نقدینگی عظیم”
بانک آینده در سالهای نخست فعالیت خود، با تبلیغات گسترده و وعده نوآوری در خدمات بانکی، به سرعت رشد کرد. اما این رشد بر پایه منابع ناپایدار بود.
جذب سپردههای کلان با نرخهای بالا، بدون پشتوانه سرمایهای کافی، در واقع ساختن برج مالی بر روی شن بود. به تدریج، بانک آینده از یک مؤسسه مالی پرهیاهو به حفرهای برای بلعیدن نقدینگی بازار تبدیل شد؛ حفرهای که ادامه فعالیتش تهدیدی برای ثبات سیستم بانکی کشور بود.
تصمیم نهایی بانک مرکزی؛ توقف موتور زیان
با رسیدن زیان انباشته به چندصدبرابر سرمایه و ناتوانی در ایفای تعهدات، بانک مرکزی سرانجام در یک تصمیم هماهنگ با سران قوا دستور توقف فعالیت بانک آینده را صادر کرد.
این تصمیم، در واقع اعلام رسمی ورشکستگی اقتصادی بود؛ هرچند عنوان «ادغام یا انحلال رسمی» احتمالاً در گام بعدی اجرایی خواهد شد. ادامه فعالیت بانک آینده میتوانست بحران نقدینگی را به سایر بانکها نیز سرایت دهد. توقف آن هرچند دیر، اما ناگزیر بود.
هزینه سنگین یک تجربه تلخ
فروپاشی بانک آینده فقط یک عدد یا اتفاق مالی نیست؛ بلکه زنگ خطری است برای کل نظام بانکی کشور. وقتی بانکی میتواند سالها زیانده باشد، نسبتهای مالیاش منفی شود و همچنان به جذب سپرده ادامه دهد، یعنی نظام نظارتی کارآمدی در کار نبوده است.
اگر بانک مرکزی در سالهای ابتدایی هشدارها را جدیتر میگرفت، شاید امروز شاهد از بین رفتن میلیاردها ریال از سرمایه مردم به واسطه تورمسازی بانک آینده نبودیم. اکنون، هزینه این سهلانگاری نهتنها بر دوش سهامداران و سپردهگذاران، بلکه بر دوش کل اقتصاد افتاده است.
آینده بدون «آینده»
با بسته شدن شعب بانک آینده، بسیاری از مشتریان و سپردهگذاران حالا در بلاتکلیفیاند. بانک مرکزی وعده داده که سپردههای خرد را تضمین میکند، اما منابع کلان و شرکتهای طرف قرارداد احتمالاً باید در صف تسویه طولانی بمانند.
بازار پولی کشور اما یک درس گران از این ماجرا گرفته است: بانکداری بدون شفافیت، بدون نظارت، و با سیاستهای پرریسک، دیر یا زود فرو میپاشد؛ حتی اگر نامش «آینده» باشد.
پایان یک رویای موهوم
بانک آینده قرار بود نماد مدرنسازی نظام بانکی ایران باشد؛ اما امروز، پروندهاش به عنوان نمونهای از شکست در حکمرانی مالی بسته شده است. از پرداخت سودهای نجومی تا تسهیلات خاص، از داراییهای موهومی تا زیانهای انباشته نجومی، هر برگ از صورت مالی این بانک روایتگر اشتباهی تکراری است: نادیده گرفتن اصول اولیه بانکداری.
تصمیم بانک مرکزی برای متوقف کردن فعالیت بانک آینده شاید تلخ باشد، اما ضروری است — برای مهار ناترازی سیستم بانکی و بازگرداندن اعتماد از دسترفته مردم. حالا پرسش بزرگ این است: آیا سیاستگذاران از تجربه سقوط بانک آینده درس خواهند گرفت، یا باید در سالهای بعد منتظر تکرار «فروپاشی آیندههای دیگر» باشیم؟